پیش از اینها فکر می کردم خداخانه ای دارد کنار ابر ها مثل قصر پادشاه قصه هاخشتی از الماس، خشتی از طلا پایه های برجش از عاج و بلوربر سر تختی نشسته با غرور ماه برق کوچکی از از تاج اوهر ستاره پولکی از تاج او اطلس پیراهن او آسماننقش روی دامن او کهکشان رعد … ادامه خواندن پیش از اینها فکر می کردم خدا
برای جاسازی نوشته، این نشانی را در سایت وردپرسی خود قرار دهید.
برای جاسازی این نوشته، این کد را در سایت خود قرار دهید.